یک نکته اما به طنز
امروز روز خوبی داشتم . روز خوب از این لحاظ که به یک آیه قرآنی دقیقا و مو به مو عمل کردم.
ساعت از 12 ظهر گذشته بود. قصد بیرون رفتن از خانه را داشتم. خانم بچه ها (یعنی همسرم ) گفت که برای نماز جمعه میری؟ گفتم که نه فکر نمیکنم برسم.
از همین کنار گذر شهرمان بطرف بازار مرکزی شهر راه افتادم . نمیدونم قصه چی بود که به نزدیکیهای مصلی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه رسیدم.اذان مصلی به حی علی الصلوه رسیده بود.جای سوزن انداختن در بیرون مصلی نبود از ماموری که پشت دیوار مصلی کشیک بود با اشاره پرسیدم همین جا توقف بکنم؟ با همان حالتی که پرسیدم با تکان دادن و چرخاندن لبهایش بمن فهماند که نمیدونم.نمیدونم در فرهنگ لغت معاصر باین معناست که اگر جریمه شدی یا با جرثقیل خودرو را بردند من بی تقصیرم. همان جا خودرو را پارک کردم و بسوی درب ورودی برادران با سرعت تمام دویدم.درب ورودی مصلی متوجه شدم که حضرت آیه الله شبستری به ولاالضالین سوره حمد رسیده است.از شانس من سوره القارعه را خواند .در اکثر جمعه ها والشمس والضحیها را میخواند تا من مهر نماز پیدا بکنم مکبر گفت : الله اکبر قنوت.نمیدونم چه جوری نایلون برای کفشهایم پیدا کردم فرصت جا گذاری کفشها را هم پیدا نکردم . کفشها را به روی نایلون گذاشته با حالتی غیر متعارف و در حالی که تپش قلب و ضربان قلبم تند تند میزد گفتم: الله اکبر اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن المهدی صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا وجافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا . و به همراه خیل عظیم نمازگزاران به رکوع رفتم.
در حالی که نماز را با آن حالت ادا میکردم پس از اتمام نماز جمعه با بغل دستی هام که بر اساس رسم دیرینه تقبل الله میگفتم به شوخی و طنز گفتم که: اگر تنها آیه ای که در طول عمرم دقیقا عمل کرده ام این آیه است که میفرماید: و اذا نودی للصلوه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله و ذرواالبیع .... و موقعی که برای نماز در روز جمعه دعوت میشوید سعی و تلاش برای ذکر خدا داشته باشید ( بشتابید ) و منهم این کار را با دویدن به سوی نماز جمعه انجام دادم. دو نفر همسایه من هم که واقعا با من همدرد بودند و آنها هم در آخرین ثانیه های ممکن به نماز رسیده بودند با تبسم نظر مرا تائید کردند.
اللهم تقبل منا انک مجیب الدعوات.