ای قلم سوزلرینده اثر یوخ

وبلاگی فرهنگی اجتماعی و بیشتر سیاسی

ای قلم سوزلرینده اثر یوخ

وبلاگی فرهنگی اجتماعی و بیشتر سیاسی

این وبلاگ معمولا و بیشتر مسائل و اتفاقات سیاسی استانی و کشوری و منطقه ای و بعضا جهانی را مورد بررسی قرار میدهد.
اعتقاد ندارم همه مطالبی که در این وبلاگ نوشته میشود مورد قبول همگان باشد.اما نکته ای که برایم مهم است این است که مطالب بدون هیچگونه کینه و کدورتی و به دور از هواهای نفسانی خودم نگاشته شده است.به نظریات و منطق مخاطبان احترام قائل هستم و تنها انتظارم این است که با انتقادات و پیشنهادات دوستان در فضای مجازی اینترنت هر روز بر بالندگی فکر و اعتقاداتم اعتلاء بخشم. همین

آورده اند مردی از ابنای روزگار
یک روز گشت بر خرک لنگ خود سوار

بانوی خویش و نیز کمی خرت و پرت را
آورد و ترک آن خر بی چاره کرد بار

در بین راه خویش رسیدند از قضا
آن دو به پیرمرد غریبی که بود زار

آن پیرمرد خسته و آشفته می نمود
بر او گذشته بود نود سال آزگار

زن گفت خسته است و گمانم گرسنه است
ای مرد صبر کن خر خود را نگاهدار!

مرد اندکی طعام به آن پیرمرد داد
قصد ثواب کرد به درگاه کردگار

گفت ای جوان خدا دهدت اجر بی حساب
چون من نسازدت به غم و عاجزی دچار

از بس که راه آمدم از پا فتاده ام
ای کاش می شدم به خرت اندکی سوار

مرد جوان که یکسره جوگیر گشته بود
از خر پیاده گشت و بفرما زدش دوبار

یک ساعتی گذشت و رسیدند همرهان
جایی که بود مقصد مرد ثوابکار

گفت ای پدر پیاده شو از خر رسیده ایم
گاه فراق آمد و وقت وداع یار

اما ببین که داد چه پاسخ بدون شرم
آن پیرمرد رند به آن مرد بدبیار

گفت ای جوان مزاحم ما می شوی چرا؟!
دست از من شکسته دل ناتوان بدار!

این خر، خر من است اگر مدعای توست
بسیار خب برو سند محضری بیار!

مرد جوان که گیج و پریشان و مات بود
گفت این خر من است...گواه من این نگار...

وقتی که نام زن به زبان جوان گذشت
فریاد پیرمرد برآمد که ای هواااار

شرمی کن ای جوان و بترس از خدا برو
آخر تو را به خانم و ناموس من چه کار؟!

...
آقای محترم تو هم از خر پیاده شو
این خر لگدزن است و چموش است زینهار!

زان پیشتر که خلق بگویند کافی است
امروز مثل بچه آدم بیا کنار

ای کاش جای دولت تو نام نیک تو
ماند به صدر صفحه ایام یادگار

یک گل در این دیار نخواهد شکفت اگر
صد سال زنده باد بگوییم بر بهار

باید برای مردم بی چاره فکر کرد
آنها که گوششان شده لبریز از شعار

با چند نطق دیگر مردان اقتصاد
ترسم رسد به قیمت خون قیمت دلار

آن کس که برگزیده ای او را به جای خویش
مردی ست پاک و نیک ز نیکان روزگار

اما به درد کار سیاسی نمی خورد
حتی به کار قند فروشی قندهار

تا بخشی از لیاقت او برملا شود
او را بکن رییس ترافیک گرمسار

از زمره رجال سیاسی نبوده است*
نه بوده او وکیل و وزیر و نه کاردار

(البته غیر دولت عالی که نام آن
بادا بر اوج قله تاریخ برقرار)

کی بوده است جزو مقامات عالیه
نه دست کم -چنان که جناب تو- شهردار

نی اهل علم و دانش و فضل است و هست اگر
یک صفحه متن و مطلب علمی از او بیار

زندانی سیاسی دوران انقلاب
هرگز نبوده یا ز بزرگان کارزار

گر عارف است و اهل کرامت تو دیده ای
ما که ندیده ایم، بباشیم عذردار

مانند او و بهتر از این یار غار تو
بسیار هست آدم کاری در این دیار

پوتین تو نیستی و نه روسیه مملکت
مانند مدودف نبود این بزرگوار

زحمت کشیده خدمت بسیار کرده ای
دیگر بس است حرمت خود را نگاهدار

دنیا که جسر آخرتش خوانده مصطفی
جای نشست نیست که راه است و رهگذار

رحمت برآن که قدر خودش را شناخته ست
بیند جهان و کار جهان را به اعتبار

از شر نفس و حیله شیطان گریز نیست
با این همه به لطف خداییم امیدوار

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۲۷
دکتر علی قدسی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی