ای قلم سوزلرینده اثر یوخ

وبلاگی فرهنگی اجتماعی و بیشتر سیاسی

ای قلم سوزلرینده اثر یوخ

وبلاگی فرهنگی اجتماعی و بیشتر سیاسی

این وبلاگ معمولا و بیشتر مسائل و اتفاقات سیاسی استانی و کشوری و منطقه ای و بعضا جهانی را مورد بررسی قرار میدهد.
اعتقاد ندارم همه مطالبی که در این وبلاگ نوشته میشود مورد قبول همگان باشد.اما نکته ای که برایم مهم است این است که مطالب بدون هیچگونه کینه و کدورتی و به دور از هواهای نفسانی خودم نگاشته شده است.به نظریات و منطق مخاطبان احترام قائل هستم و تنها انتظارم این است که با انتقادات و پیشنهادات دوستان در فضای مجازی اینترنت هر روز بر بالندگی فکر و اعتقاداتم اعتلاء بخشم. همین

شمه ای زندگی سراسر افتخار یک شهید

دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۰۸ ب.ظ
شمه ای از زندگی سراسر افتخار شهید موسی بنائی

    شهید والامقام موسی بنائی است , در تاریخ 1335/1/10 در یک خانواده مذهبی بدنیا آمده است ,دارای تحصیلات راهنمائی بوده و هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی جهت خدمت در نیروی هوائی به پایگاه نیروی هوائی در بندر عباس اعزام شده است پس از اندک زمانی راهی پایگاه دوم شکاری در تبریز شده است  .همین!!

    جنگ نابرابر عراق علیه ایران اسلامی در 31 شهریور 1359 آغاز شده و او که برای دفاع از کیان اسلامی ایران سر از پا نمیشناسد بهمراه شهید والامقام اسلام کامران ملک زاده راهی شهر سوسنگرد میگردد , حلقه محاصره سوسنگرد تنگ تر و تنگ تر میشود , در کنار سایر نیروهای آذربایجانی که در شهر حضور دارند به دفاع از سوسنگرد می پردازد , در آزادسازی شهرهای سوسنگرد , هویزه و بستان حضور فعالی د ارد , در این فضای مملو از عطر مقاومت و شهادت با شهید مصطفی الموسوی آشنا می شود , از این به بعد در سنگر مخابرات و برقراری ارتباط مخابراتی تیپ عاشورا سر از پا نمی شناسد , با جایگاهی که در مخابرات تیپ برای خودباز میکند در کنار آقامصطقی الموسوی در ساماندهی و برقراری ارتباط مخابراتی آن یگان تلاش میکند , در عملیات رمضان و در خط مقدم جبهه نقش بسیار تعیین کننده ای را ایفاء میکند , در تمامی اسناد باقی مانده از دوران دفاع مقدس از عملیات رمضان بویژه فایلهای صوتی عملیات رمضان صدای ماندگار او و نقش تعیین کننده او در ارتباط رادیوئی و ایجاد هماهنگیهای یگانی گردان های عمل کننده در عملیات فوق مشاهده میشود.

    وقتی در 15 مرداد سال 1361 به جبهه های حق علیه باطل حضور پیدا کردم او را بعنوان گمشده خود در مجتمع های بوستان و گلستان شهر اهواز پیدا کردم , چند روزی را در پایگاه شهید براتی اهواز با هم سپری کردیم , تا اینکه برنامه ریزی حضور در منطقه عملیاتی دشت آزاد گان را پیدا کردم , وسیله نقلیه ما یک جیپ فرماندهی ( میو ) بود , اضغر داوران ( اهل ارومیه) , وحید سعیدی ( اهل اصفهان ) و حسین جهانی ( اهل ارومیه ) هم حضور داشتند , موسی بنائی بعنوان راهنما تمامی منطقه و ریزه کاریهای عملیات آزادسازی سوسنگرد و هویزه و عملیات طریق القدس را برای ما توضیح میداد , مقبره خاصی برای شهدای مظلوم هویزه درست نشده بود , با حالتی حزن انگیز در سر قبر شهدای هویزه به قرائت فاتحه ای مشغول شدیم , تا اینکه از طریق مسیر جفیر و رفیه به جاده اهواز - خرمشهر وارد شدیم , موسی بنائی خاطرات خودش را از عملیات رمضان با شور و شوق وصف ناپیری برای ما تعریف میکرد , مرور خاطرات برای گوینده و شنونده جذابیت خاص خودش را داشت .

    وقتی به پایگاه شهید براتی اهواز مراجعت کردیم زمزمه شروع عملیات در منطقه غرب کشور در میان رزمندگان سلحشور عاشورائی پیچیده بود , با همان جیپ فرماندهی به پادگان الله اکبر اسلام آباد رفتیم , موسی بنائی آدم بسیار شوخ طبع بود , با همه ما شوخی می کرد اما گاهی قیافه بظاهر جدی می گرفت و سر به سر ما می گذاشت , تکیه کلمش این بود " مخ که نباشه جان در عذابه " با شنیدن این حرف معمولا در رفتار و کردار خودمان تجدید نظر می کردیم , موسی بنائی وقتی اظهار ندامت را در برخودرها و رفتایمان مشاهده می کرد , سر شوخی را دوباره باز میکرد و ما متوجه شیرین کاری های او می شدیم , چند روزی در پادگان الله اکبر اسلام آباد  اقدامات لازم را برای اسکان سایر نیروهای مخابراتی تیپ عاشورا به انجام رسانده و سپس در نزدیکیهای پاسگاه متروکه کوتووله در سه راهی سومار و نفت شهر در قرارگاه تاکتیکی تیپ عاشورا مستقر شدیم .

    از کم و کیف عملیات هنوز اطلاعی نداشتیم ولی پس از جلسه های متعدد که برای هماهنگی یگان های عمل کننده بعمل آمد مشخص شد که ماموریت یگانهای شرکت کننده در عملیات تصرف ارتفاعات سلمان کشته و تسلط بر تنگه سان واپا و ارتفاعات دیگر برای تسلط بر شهر مندلی عراق خواهد بود , تسلط بر موقعیتهای استراتژیک فوق علاوه بر برتری ایران در منطقه دید و تیر دشمن بر جاده سومار و نفت شهر کاهش می داد ,برای برقراری ارتباط مخابراتی فرماندهی دلاور تیپ عاشورا ( آقا مهدی باکری ) یک نفربر پی ام پی هم پیش بینی شده بود , موسی بنائی در تجهیز سیستم های مخابراتی نفر بر فوق تلاشهای زیادی بعمل آورده بود ,

    عملیات قرار بود از اولین دقایق بامداد 9مهر1361شروع شود، اما به دلیل مشکلاتی- از جمله گم شدن و دیر رسیدن برخی نیروها- در ساعت 45 دقیقه بامدادآغاز شد.

 

    در منطقه‌ی شمالی (جناح راست)، تیپ31 عاشورا و تیپ4 لشکر81 زرهی باختران که در 2 محور وارد عمل شده بودند، توانستند در مدت یک ساعت و نیم ارتفاع سلمان کشته و تپه‌ی 320 واقع در سان‌واپا را تصرف کنند.

 

    در محور میانی، که به دلیل استحکامات فراوان دشمن در این منطقه، برای تیپ27 حضرت رسول(ص) و تیپ مستقل 55 هوابرد شیراز نبرد سنگین و دشواری پیش‌بینی می‌شد، نیروهای خودی توانستند ارتفاع گیسکه را آزاد کنند، پس از آن مواضع دیگر دشمن در قلعه مین، قلعه‌ جوق، منطقه‌ی سلمان کشته، اروالین و تنگه‌ی میان تنگ – که جاده‌ی سومار به مندلی و بغداد از میان آن می‌گذرد- نیز به تصرف این نیروها در آمد. البته در میان تنگ برخی مواضع دشمن، از جمله یک پاسگاه در دوله شریف و پاسگاه ایرانی کومه سنگ به دلیل آماده باش نیروهای دشمن از ساعت‌ها قبل، در دست نیروهای عراقی باقی ماند.

    این عملیات بالاخره بعد از گذشت 15 روز با تثبیت مواضع نیروهای خودی پایان پذیرفت ولی شیرینی و حلاوت چند صباحی که با موسی بنائی داشتیم ,برای همیشه تاریخ در یاد و خاطره همه رزمندگان بویژه نیروهای مخابراتی زنده و جاوید خواهد ماند چرا که او در شب دهم مهر سال 1361 به درجه رفیع شهادت نائل آمده بود .

روحش شاد و یادش برای همیشه جاویدان باد

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۲۹
دکتر علی قدسی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی